داستان کوتاه:حمید وضعش از حسن بهتره چون عادت بد جنسی نداره نمازشو مرتب میخونه و مومنه و همیشه شاد وقتی تو چهره ش نگاه کنن همه شاد میشن و اگه یه روز نبیننش غم دارن حمید عاشق زن هاست و تحریک شدن یعنی تو رختخواب اگه فشار جنسی روش بیاد و هک بشه شلوارشو میکشه پایین زیر پتو و منتظره که عقده ی ن بریزه بیرون البته حمید خیلی خوشکله و زیاد خواهان داره و همه ن آرزوشو دارن و بفکرشن و هکش میکنن ولی فعلا حمید نمیخاد زن بگیره ولی تو نوبته او به ماده قبل از منی راضیه فقط دستشو رو اندامش میزاره که پیشاب رو بکشه بیرون وگرنه اصلا استمنا نمیکنه و دنبال شر نیست اتفاقا اگه شب به رختخواب بره و مست نباشه و تحریکش نکنن و فضای جذب ن نباشه اتفاقا افسرده هم میشه و یکی از حاجات مهم رو که از خدا میخاد حاجت جنسی است که تحریکش کنن حمید از پیشاب برای آرایش صورت و چشم و بینی استفاده میکنه و بهش میگه باده و میگه بعضیا میخورند و مثل عسل شفا داره البته ن باید دوستش داشته باشن نه اینکه استمنا کنن به یادش بلکه باید هم حمید هم اونی که از راه دور تو ذهنشه همدیگر رو دوست داشته باشن و بفکر هم باشن و افکار هم رو از دور بدونن و از هم خوششون بیاد وگرنه حمید تحریک هم نمیشه وگرنه زن که زیاده لذا همیشه پیش نمیاد که حمید خوش باشه و افسردگی میگیره بر خلاف حسن که حسن اگه یه عکس از ببینه خودشو نمیتونه کنترل کنه و کلی درگیری ذهنی و جسمی براش پیش میاد که به غسل کردنش منتهی میشه البته حسن توبه میکنه همیشع!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها